اردیبهشت 8, 1403

نگاهی کوتاه به زندگی و آثار برجسته ترین فیلم ساز تاریخ؛ «اینگمار برگمن»

خیلی غلطه که یکی از مهم ترین کارگردانای تاریخ که اولین بار تونست با فیلم «لبخندهای یه شب تابستونی» خود رو به جهانیان اثبات کنه رو به عنوان فردی یاد کنیم که همیشه فیلمای غمناک ساخته.

«اینگمار برگمن»، یکی از موفق ترین فیلم سازه های سوئدیه که آثارش روی کارگردانای بزرگی مثل وودی آلن، پل شرایدر، کریستوف کیشلوفسکی، آندره تارکوفسکی و بسیاری دیگر اثرات زیادی گذاشته.
طوری که وودی آلن در یکی از مصاحبه هاش بیان داشت: «برگمن یکی از بزرگ ترین هنرمندان صنعت فیلم سازی جهان پس از اختراع دوربین فیلم‌برداریه.» با این وجود، ایشون از جمله هنرمندانیه که خیلی درک نشده.

۱۰ سال پس از مرگ برگمان (۳۰ جولای ۲۰۰۷ – ۸ مرداد – در سن ۸۹ سالگی)، اعتقادات موجود در مورد آثار ایشون بازم در حال تحت تاثیر قرار دادن میراث ایشون هستن طوری که افراد جدید رو از کشف نتیجه های مهمی که اون واسه سینمای جهان داشته، باز می دارن.

بعضی از خبرهای درگذشت ایشون تو یه دهه پیش بسیار تکراری بودن: «فیلمای برگمن اندوهناک و پرشقاوت بودن و تصویری تیره از روح آدمی رو به تصویر می کشیدن.»

با اینکه بسیاری از منتقدان آثار اون، فیلم هایش رو خسته کننده و خسته کننده می دونن اما منکر ارزشای هنری و سینمایی اونا نمی شن. نقطه مشترک بیشتر آثار برگمن، برخلاف تصور عموم، مرگ نیس، بلکه امکان رستگاری عشقه. نگاه عمیق این اسطوره، روی موضوع مرگ و زندگی استوار نبوده و اگه درست نگاه کنین، میفهمید که بیشتر بر تنهایی و رانده شدن آدما و مخصوصا روی رفتارای دوطرفه عشق تاکید داره.

خیلی از منتقدان، فصاحت برگمن رو با سفسطه و زبون بازی اشتباه می گیرن، در حالیکه در واقعیت، اون به زبون اعتماد نداشته و کاراش همیشه با احتیاط در برابر چیزی که خودش «کنترل محدودکننده عقل» می نامید، پیش می رفت.

این مطلب را هم بخوانید :   معمای جمال خاشقجی؛ آیا روزنامه‌نگار منتقد در کنسولگری عربستان شکنجه و تکه تکه شده است؟

برگمن در کارای آخر خود تنها حس و هدفی که می‌ خواست به بیننده منتقل کنه رو با بازیگرانش در میان می‌ گذاشت و اجازه می‌ داد که بیشتر دیالوگ‌ ها رو خودشون انتخاب کنن.

تردید و ایمان به وجود خدا یکی دیگه از موضوعات اصلی فیلمای برگمن هستن. اون در فیلمی مثل «مهر هفتم»، شوالیه ای رو به تصویر کشیده که از جنگای صلیبی برگشته و ایمانش نسبت به وجود خدایی که تموم عمرش رو به خاطر اون جنگیده، سست شده.
شخصیت داستان، با مطرح کردن پرسشایی مثل این که به چه دلیل خدا خود رو در پشت ابرها مخفی می کنه؟ به چه دلیل نمی تونم از اون فرار کنم؟ نشون دهنده ترس و نگرانی این کارگردان بزرگ از جهانی بی خداس.

جالبه بدونین برگمان که نویسنده بیشتر فیلمای خود بود، یه بار در مصاحبه ای گفته بود که دیگه نمی تونه فیلمای ساخته شده خود رو نگاه کنه چون دچار افسردگی می شه.
البته بعضی منتقدان هم باور داشتن که سینمای فلسفی برگمن چند سال قبل از مرگ ایشون از مد افتاده بود و امروز دیگر کمتر کسی مثل اینگمار برگمن فیلم می سازه.

هر چند این تفکرات و بیانات نمی تونن از ارزش والای فیلمای این اسطوره و تاثیری که ایشون روی صنعت فیلم سازی داشته، کم کنن.

کن راسل، فیلمساز برجسته انگلیسی نیز اونو سوئدی غمگین و سینماگری بزرگ نامیده و ایشتوان ژابو، فیلمساز بزرگ مجارستانی درباره اون گفته: «فیلمای برگمن واسه تماشاگران مثل رمانای یک رمان نویس بزرگ و شعرهای یک شاعر بزرگ ان.»

«اینگمار برگمن» سینماگر اندیشمند و صاحب سبکیه که در آثارش، پرسشای مهمی درباره امید به رستگاری در بالاترین درجه استیصال، زندگی، مرگ، ایمان به خدا و کفر رو با زبانی عاشقونه مطرح کرده. البته، جنبه های بدبینانه و نهیلیستی آثار برگمن رو خیلی از منتقدان، مخصوصا سوئدیای، محکوم کردن.

این مطلب را هم بخوانید :   ۹ افسانه و باور اشتباه در مورد دیکتاتورهای جهان که واقعیت ندارند [قسمت دوم]

بد نیس اشاره کنیم که برگمن کودکی سخت و عذاب بیاری داشته و خودش هم از این دوران با ناراحتی و درد یاد می کرد.
پدرش کشیش و مردی بسیار سخت گیر و مقرراتی با روحیه ای مستبد بوده و همین باعث شده تا برگمن از خونه و پدر بیزار شه.

به هر حال، شاید بد نباشه به تعدادی از آثار برجسته اینگمار برگمن نگاهی خلاصه داشته باشیم. در ادامه بعضی از این فیلما رو معرفی کردیم. امید که موردتوجهتان قرار بگیرن.

 

مهر هفتم (The Seventh Seal)

 

برگمن  با این فیلم بود که تونست برنده جایزه منتقدین جشنواره کن شه و در بین منتقدین سینما جایگاه خاصی پیدا کنه. پرسشای فلسفی درباره زندگی در آستانه مرگ مضمون اصلی فیلمه. داستان در زمان جنگای صلیبی اتفاق میفته، اما هیچ جنگ و خشونتی در فیلم نشون داده نمی‌ شه.
همین هنر کارگردانی باعث شد تا مهر هفتم به یه شاهکار تبدیل شه.

 

سونات پائیزی (Autumn Sonata)

 

فیلم، یه درام نفس‌گیره. سونات پائیزی، داستان زن پیانیست مشهوریه که پس از سال‌ ها به دیدار دخترش که با اون رابطه نداشته، می‌ رود.

 

پرسونا (Persona)

 

این فیلم شاهکار برگمانه، و میشه ادعا کرد که یکی از بهترین فیلم هاییه که تا حالا ساخته شده.

فیلم رابطه دوطرفه دو زن به نام‌ های الیزابت و آلما رو نشون می‌ دهد. «الیزابت» هنرپیشهٔ موفقیه که در طول اجرای نمایش لال شده و «آلما» پرستاریه که باید از اون مراقبت کنه. دو زن کم کم به هم اونقدر نزدیک می‌ شن که انگار می‌ خواهند در روح همدیگه نفوذ کنن.

این مطلب را هم بخوانید :   زنی که ۹۹ میلیون رنگ بیشتر از همه ما می بیند

 

توت فرنگیای وحشی (Wild Strawberries)

 

 

 

مضمون اصلی فیلم، پیرشدن و زندگی با حسرت و پشیمونی‌ است، درحالی که هنوز به دنبال خاطرات شیرین گذشته هستیم.
باید اینم بگیم که که ویکتور شوستروم، بازیگر اصلی فیلم توت‌ فرنگی‌ های وحشی، کسی بود که برگمان تحت تاثیر اون به فیلمسازی روی آورد.

سکوت (The Silence)

فیلم «سکوت» از عنوان خود پیروی کرده، و کمترین اندازه دیالوگ رو در بین تموم آثار برگمن داره و ایشون در این فیلم از راه داستانگویی تصویری استفاده کرده.

شاید بشه گفت که یکی از خفقان‌ آورترین فیلم‌ های برگمن، سکوته که پر از جلوه‌ های دیگرآزاری و خودویرانگریه. دو آبجی، با دو قطب حسی مخالف در برابر همدیگه قرار دارن.

 

فریادها و نجواها (Cries and Whispers)

 

«فریادها و نجواها» یکی دیگه از فیلمای موفق برگمانه. در این فیلم، با نمایش داستان چهار زن در محیط بسته یه خونه باشکوه قدیمی، اضطراب، مرگ و افول رابطه‌ های انسانی به زیباترین شکل ممکن به تصویر کشیده شده.